چالش پنج روز پنج مقاله

این چند وقت متوجه شدم زبانم در طی این چند سال متاسفانه نه تنها پیشرفت نداشته بلکه پسرفت هم کرده. بخاطره همین تصمیم گرفتم دوباره شروع کنم به زبان کار کردن. دلیل اصلی این چالش، همین مطلب است. در ابتدا تصمیم گرفته بودم که بگذارم سی روز سی مقاله ولی خوب سنگ بزرگ معمولا نشانه نزدن. حالا چرا عدد پنج؟ راستش دلیل خاصی نداره شاید بخاطر اینکه پنج نصف، ده هستش یا شاید چون طی پنج روز آینده وقتم آزاد. خود چالش هم که چیز خاصی نیست قرار در طی پنج روز پنج تا مقاله ترجمه کنم.

البته شاید دقیقا نشه از کلمه مقاله استفاده کرد، شاید مثلا صفحه بهتر باشه. ولی فعلا من با این کلمه حال میکنم پس فعلا از همین استفاده میکنم.

اوچیها مادارا

کسانی که انیمه ناروتو رو دیده باشن میدونن شخصیتی در این انیمه وجود داره  به نام مادارا که سعی میکنه دنیا رو وارد یک گنجوتسوی عظیم بکنه. جوری که تمام مردم به خواب برن و هرکس به بهترین آرزوش برسه. مادار باور داره که صلح حقیقی وجود نداره و نمیشه اون رو به جهان آورد. در مقابل شخصیت دیگه‌ای وجود داره به نام ناروتو که باور داره صلح حقیقی وجود داره و  سعی میکنه اون رو به جهان بیاره. تا مدتها ایده من این بود که ناروتو کار درست رو میکنه. بعد‌ها که وارد اجتماع شدم و دنیای حقیقی رو دیدم به این نتیجه رسیدم که شاید ایده مادار بهتر باشه. دنیا پرشده از آدامهایی‌که برای رسیدن به اهدافشون دیگران رو له میکنند بدون اینکه توجهی به عواقبش داشته باشند یا آدمهایی که سرشون به کار خودشون و کلا براشون مهم نیست چه اتفاقی بیوفته. چطور میشه این مردم رو بیدار کرد؟ نمیدونم شاید نشه. شاید برای همین که به نظرم ایده مادارا خوبه. فرو بردن مردم به خوابی که به قشنگ‌ترین رویاهاشون برسن.

کی میدونه شاید ما هم در یک خواب عمیق هستیم با این تفاوت که صاحب این خواب به جای ابنکه بهترین رویاها رو بهمون بده، تصمیمگرفته همه چیز رو به عهده خودمون بذاره یا شاید هم داره بدترین کابوس‌ها رو بهمون نشون میده. 

Chappie

چپی: حقیقت داره که چند روز دیگه میمیرم، "دئون"؟  که این باتری تموم میشه؟

دئون: آره.

چپی: ولی تو سازنده‌ی منی. چرا جوری منو ساختی که بمیرم؟

دئون: من نساختمت که بمیری.

چپی: میخوام زنده بمونم. نمیخوام بمیرم.

دئون : تو خیلی بیشتر از اونی شدی که تصورش رو میکردم. از کجا باید میدونستم که تو تبدیل میشی به اینی که الان هستی؟

Mr. Robot

Oh, I don't know.

Is it that we collectively thought Steve Jobs was a great man,even when we knew he made billions off the backs of children? 

Or maybe it's that it feels like all our heroes are counterfeit.The world itself's just one big hoax. Spamming each other with our running commentary of bullshit masquerading as insight,our socialmedia faking as intimacy.

Or is it that we voted for this? Not with our rigged elections, but with our things, our property, our money.I'm not saying anything new. We all know why we do this,not because Hunger Games books makes us happy but because we wanna be sedated.Because it's painful not to pretend,because we're cowards.

F--- society.

For Paul

امروز fast furious 7 رو دیدم. نمیدونم شاید بخاطر مرگ  Paul walker بوده که مجبور شدند داستان رو عوض کنند، ولی داستان یکسری ضعف‌های اساسی داشت یا بعضی از شخصیت‌ها که اصلا بهشون پرداخته نشده بود و همینطوری از هوا ظاهر میشدند و میرفتند ولی هیچکدام از اینها باعث نمیشه که بگم fast furious 7 یک فیلم بد بود که بیشتر از ده دقیقه‌اش رو تماشا کردم برای من fast furious همیشه فیلم جذاب بوده و خواهد بود. البته فیلم نقاط قوت خوبی هم داشت که باعث میشه هنوز هم جذاب باشه یکی از این نقاط هم مثل همیشه وجود صحنه‌های اکشنی که خلاقیت درونشون موج میزنه صحنه‌هایی که مانندشون در هیچ فیلمی دیده نمیشه (شایدم ببینید!) یک نکته دیگه هم حفظ پیوستگی بین این قسمت و fast furious drift in tokyo بود. در اخر قسمت پایانی فیلم و ادای احترام به Paul walker بود.

در کل  fast furious 7 فیلمی است که شاید طرفداران این سری را از نظر داستانی ناامید میکند ولی یک خداحافظی با شکوه با Paul walker است.

در نهایت؛ ممنون Paul.

پسرک تنها

پسرک تنها بود هیچکس نمیدانست چرا تنهاست. شاید دلیل تنهاییش نپرسیدن دلیل تنهاییش بود یا جوابی که برای تنهاییش میداد.

Forever

کلا یک تعداد از سریال‌ها هستند که از همون قسمت اول به دل آدم میشینه. یکی از سریال‌های که خیلی به دلم نشست سریال Forever بود که امروز فصل اولش تموم شد. داستان فیلم رو نمیگم تا اسپویل نشه. در کل اگر بخوام بگم هم بازی‌ها و هم داستان فیلم بسیار جذاب و گیرا بود.

شروع پروژه IQ

از اونجایی که کم کم داریم به فصل امتحانات نزدیک میشیم بر خودم لازم دونستم که یک تکونی به خودم بدم  در همین راستا تصمیم گرفتم پروژه IQ رو شروع کنم ایده اصلی این پروژه از این وبلاگ به ذهنم رسید (حتی عنوان رو هم کپی کردم) به هر حال داستان به این شکل که قرار به طور منظم به مدت 21 روز بازی n-back‌ رو انجام بدم. اگر راجع به بازی n-back نمیدونین به این لینک مراجعه کنین. دریک توضیح ساده بخوام بگم، طبق ادعای سایت انجام این بازی به مدت 21 روز باعث افزایش IQ میشه البته من از یک دوره‌ای به بعد کلا بیخیال این حرفا شدم و کلا به این نتیجه رسیدم که

هر کسی را بهر کاری ساختند

میل آن را در دلش انداختند

البته بعدا فهمیدم مولانا قبل از من به این رسیده! درکل هدف از انجام این تست، شکستن این حصار تنبلیه ، که دور ما رو گرفته و ولمون هم نمیکنه.اگر وقت کنم به طور روزانه مینویسم و نتیجه رو هم به بعد از یک هفته گزارش میدم ولی در کل بعید میدونم به طور روزانه بتونم بنویسم ولی سعی میکنم که حتما به طور هفتگی نتیجه رو اعلام کنم.

Fury

بهش میگن جنگ.

احساسش میکنی.

شروع فصل جدید silicon valley

همونطور که میدونید شایدم نمیدونید من واقعا سریال silicon valley رو دوست دارم. خبر خوب هم این‌که فصل دومش شروع شده. اگه عاشق تکنولوژی، کامپیوتر و گیگ‌ها هستید توصیه میکنم این سریال کمدی رو ببینید.